شیمی می خواند ؛ کارشناسی اش را نیمه تمام رها کرد ورفت جبهه ؛
خیلی وقت بود ندیده بودمش
امروز که دیدمش فهمیدم یک کیمیا گر تمام عیار شده است ...
چه فرمول کیمیاگری کشف کرده بود نمی دانم ؛
فقط می دانم از ترکیب خاک گرم شلمچه وخون سرخ رنگش ماده ای ساخته بود بوسیدنی که به آن می گفتند «تربت»
و دختری هفده ساله آن را می بوسید و در کوله پشتی اش پنهان می کرد تا آن را برای خانواده اش سوغات ببرد...
راستی که عجیب شغلی است این کیمیاگری ...
برگرفته از کتاب «لطفا دست نزنید این کتاب شیمیایی است ...»